آخرین اخبار :
کد خبر : 21748 جمعه 22 آذر 1398 علم و فناوري

اینترنت و مغز

برخی معتقدند گرچه استفاده تقریباً هر روزة ما از رسانه‌های دیجیتال، در کنار مزایای بی‌شمار آن منجر به تغییرات نه چندان مطلوب در روش زندگی و ارتباطات ما شده است، اما مغزمان را نیز «چالاک» کرده است


احتمالاً برای شما هم پیش آمده، در حال انجام کاری هستید، یادتان می‌آید باید چیزی را از موبایل‌تان چک کنید. آگاهانه یا ناآگاهانه وارد یکی از برنامه‌های پیام‌رسانی که در آن عضو هستید شده و بدون آنکه متوجه گذر زمان شده باشید، مدت زیادی را در آن شبکه یا فروم به وقت‌گذرانی سپری کرده‌اید؛ بدون آنکه کاری را که از ابتدا قصد انجام دادن آن را داشتید، به سرانجام رسانیده باشید. به قول کوری داکترو (Cory Doctorow)، وبلاگ‌نویس و نویسندة داستان‌های علمی-تخیلی، هر وقت رایانه‌مان را روشن می‌کنیم، «به درون اکوسیستمی از فناوری‌های متقاطع پرت می‌شویم».

نیکلاس کار (Nicholas Carr) نویسندة آمریکایی است که کتاب‌هایی در زمینه فناوری، تجارت و فرهنگ به رشته تحریر در آورده است؛ از او در سال 2010 کتابی با این عنوان «کم‌عمق‌ها: آنچه اینترنت بر سر مغزهای ما می‌آورد» منتشر شد(ترجمه این کتاب در ایران نیز با عنوانی مشابه در نشر گمان به چاپ رسیده است). «کار» در کتاب یاد شده به این نکته اشاره می‌کند، هنگامی که زمانی را صرف مشاهدة صفحات وب می‌کنیم از زمانی که صرف خواندن کتاب می‌کنیم فراتر می‌رود، وقتی ساعاتی که صرف تبادل پیام‌های کوتاه متنی و ایمیل می‌کنیم، بیشتر از ساعاتی می‌شود که صرف نگارش جملات و پاراگراف‌ها می‌کنیم و وقتی که صرف حرکت در میان لینک‌ها می‌کنیم، از زمانی که صرف «تأمل و تفکر آرام» می‌کنیم، فراتر می‌رود- مدارهای مغزی که از کارکردها و عادات فکری قدیمی پشتیبانی می‌کردند، ضعیف و از هم گسسته می‌شوند. مغز نیز سلول‌های عصبی و سیناپس‌هایی را که مدت طولانی بیکار و معطل مانده است را بازیافت کرده و برای عملکردها و فعالیت‌های ضروری و تازه دیگری به کار می‌بندد. در واقع ما به مهارت‌ها و بینش‌های جدیدی دست پیدا می‌کنیم و در عین حال مهارت‌ها و بینش‌های قدیم‌مان را از دست می‌دهیم. با این حال برخی معتقدند گرچه استفاده تقریباً هر روزة ما از رسانه‌های دیجیتال، در کنار مزایای بی‌شمار آن منجر به تغییرات نه چندان مطلوب در روش زندگی و ارتباطات ما شده است، اما مغزمان را نیز «چالاک» کرده است. در این مورد باید آگاه باشیم در ازای به‌دست آوردن این چالاکی چه چیز را از دست داده‌ایم. ممکن است موتورهای جستجو‌گر مختلف و در رأس آن کلیسای گوگل، توانسته باشند در مدت زمان کوتاهی صفحات بی‌شماری را برای جست‌وجوی یک مطلب در اختیارمان قرار دهند؛ باید بدانیم وقتی در اینترنت جستجو می‌کنیم، جنگل را نمی‌بینیم، حتی درختان را نیز نمی‌بینیم و تنها ترکه‌ها و برگ‌ها را می‌بینیم. بنابراین اینترنت چندرسانه‌ای با تلفیق انواع اطلاعات مختلف در یک صفحه، در واقع محتوا را تکه‌تکه کرده، ذهن‌مان را به لحاف چهل تکة داده‌هایش معتاد کرده و در این میان «تمرکز، توانایی تفکر عمیق و خلاق» همچون سربازهای وفادار آماده به خدمتی‌اند که یک به یک فدا می‌شوند. دو هزار سال پیش سنکا، فیلسوف رواقی اهل رُم به زیبایی و اختصار این وضعیت را توصیف کرده است، به گفتة او «همه جا بودن در واقع یعنی هیچ جا نبودن».

 

Image result for ‫اینترنت و مغز‬‎


بیایید با یک مثال، هزینة دیگری را که مغزمان در ازای از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها می‌دهد را بررسی کنیم. همان‌طور که تقریباً همه ما تجربه‌اش را داریم، در هنگام وب‌گردی نیاز است تا چندین کار ذهنی را به طور همزمان انجام دهیم. بازی با پنجره‌ها نه تنها حافظه کاری ما را با سیلی از اطلاعات پر می‌کند، هزینه‌ای را نیز بر ما تحمیل می‌کند که دانشمندان علوم اعصاب از آن به عنوان «هزینه‌های سوئیچینگ» یاد می‌کنند. در واقع هر بار که جهت توجه‌مان را تغییر می‌دهیم، مغز بیچاره مجبور است تا از نو به خودش جهت دهد و این جابه‌جایی توجه، باج سنگینی از منابع و ذخایر ذهنی ما می‌گیرد؛ برای مغز تغییر اهداف، فعالیت زمان‌‌گیری است، اینکه قوانین لازم برای وظایف جدید را به خاطر بیاورد و جلوی تداخل اطلاعات مربوط به فعالیت قبلی را که هنوز زنده و فعال است، بگیرد. راسل پولدراک (Russel A. Poldarck) و تیم او پس از اجرای آزمایش‌های متعدد در زمینه سوئیچینگ، نشان دادند یادگیری واقعیات و مفاهیم هنگام عدم تمرکز نتیجه بسیار ضعیفی در پی خواهد داشت. در واقع پدیدة سوئیچینگ، وظیفة فهم و درک آزمودنی‌ها را دچار اتصالی و یادگیری آنها را مختل کرده بود.

دلیل اینکه تا این اندازه بر روی «پردازش عمیق» تأکید می‌شود چیست؟ درست است که امروزه با استفاده همه‌گیر از اینترنت و دیگر فناوری‌های مبتنی بر صفحه نمایش، رشد گسترده و پیچیده مهارت‌های بصری-مکانی را در پی داشته است؛ مثلاً در مقایسه با گذشته بهتر می‌توانیم اشیاء را در ذهن‌مان بچرخانیم. اما توانایی‌های جدید ما در هوش بصری-مکانی با تضعیف قابلیت‌های ما برای انواع «پردازش عمیق» که زیربنای «کسب دانش فکری، تحلیل قیاسی، تفکر انتقادی، تخیل و تأمل است» همراه بوده است. به بیان دیگر، اینترنت ما را با‌هوش‌تر می‌کند اما فقط وقتی می‌توان این ادعا را پذیرفت که تعریف ما از هوش مطابق با معیارهای اینترنتی باشد.

* این نوشتار توسط خانم ضحی حسینی‌نصر کارشناس ارشد روانشناسی بالینی (کارشناس زیست‌شناسی) اهل شهرستان ساری به رشته تحریر درآمده و در روزنامه شرق تاریخ 21آذر 1398 منتشر شده است.

 

افزودن دیدگاه

دیدگاه ها