آخرین اخبار :
کد خبر : 22915 دوشنبه 18 فروردين 1399 محیط زیست و منابع طبیعی

آیا بهترشدن حال زمین در پَساکرونا «خوش خیالی» است؟

آیا خوش خیالی نیست که تلفات کمتر از 0.001 درصدی جمعیت کره زمین آن هم در قرن 21 مسلح به « انقلاب صنعتیِ افسار گسیخته » را خبری خوش برای خوب شدن حال کره زمین در پَسا کرونا پنداریم؟! آنهم در شرایطی که کل تلفات انسانی کره زمین در پیِ ابتلا به ویروس کویید 19 کمتر از 70 هزار نفر بوده است. 70 هزار نفر از 7.8 میلیارد جمعیت انسان!!

سرویس محیط زیست و منابع طبیعی خبر مازندران؛ حنیف رضا گلزار، کنشگر محیط زیست و منابع طبیعی

 این روزها در کنار خبرهای دردناک مرگ و میر و درد و رنج انبوهی از انسان ها و نابسامان شدن زندگی روزمره حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان، تحلیل های امیدوارکننده ای مبنی بر پیامدهای مثبت کرونا بر محیط زیست هم به گوش می رسد. برآیند همه این تحلیل ها این است که؛ «زمین در پَساکرونا، روزگارِ بهتری را سپری خواهد کرد». یکی از مولفه های مورد استناد برای تبیین این دیدگاه، پیش بینی کاهش جمعیت بشرِ مبتلا شده و دیگری استناد به کاهش فعالیت های اقتصادی کشورهای درگیر با این ویروس است. راستی آزمایی این تحلیل ها می تواند بهانه ای باشد تا باردیگر نقش انسان بر ناپایداری زیست بوم زمین را در ابعادی کلان تر مورد واکاوی قرار دهیم. 

برای آنکه این دیدگاه خوش بینانه را راستی آزمایی یا قضاوت کنیم لازم است تا رخدادهای تاریخی همانند در این حوزه را بررسی کنیم. بین سال های 541 تا 542 میلادی، گسترش بیماری «طاعون ژوستینسین» در قلمرو دو ابرقدرت شرق و غرب دنیای آن دوران یعنی امپراتوری ساسانیان و روم، موجب از بین رفتن 25 میلیون نفر در جهان زیر سیطره این دو ابرقدرت شد. این عدد در آن دوران برابر 13 تا 26 درصد کل جمعیت گونه انسان بود! در تاریخ آمده که در پی جهانگیری این بیماری، تنها در قاره اروپا که بخشی از آن در مرز جغرافیایی و لاجرم سیطره سیاسی ایران بود، جمعیت کل در یک سال، به نصف کاهش یافت. «طاعون سیاه» که در سال 1334 میلادی مرزهای سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا را درنوردید، بر اساس اسناد تاریخی بین 75 تا 200 میلیون تلفات انسانی برجای گذاشت و جالب آنکه خاستگاه نخست این بیماری، همچون کویید 19 استان هوبی چین بود.

 در سال 1918 میلادی «آنفلوانزای اسپانیایی » بین 20 تا 50 میلیون نفر از مردم سه قاره آسیا، اروپا و آمریکای شمالی را به کام مرگ فرستاد و در سال 1956 میلادی هم «آنفلوانزای آسیایی» موجب مرگ بیش از 2 میلیون نفر در آسیای شرقی و آمریکای شمالی شد. «ویروس H.I.V » هم بین سال های 1981 تا 2017 جان 36 میلیون نفر انسان را گرفت (به طور میانگین هر سال یک میلیون نفر)، و در سال 2018 بیش از 770 هزار نفر را کشت. اما رهیافت این یادداشت از این آمار تاریخی که بی شک تنها بخش کوچکی از بیماری های جهانگیر و تلفات انسانی ثبت شده ناشی از آن است چیست؟

 روند رو به رشد و بازسازی چندباره جمعیت گونه انسان از 1500 سال پیش که طاعون ژوستینسین به بشریت اعلام جهانگیری کرد، بیانگر رشد شتابناک 50 برابری در افزایش جمعیت انسان است. آن هم پیش از آنکه «ادوارد جِنِر» با زیرپا نهادن نخستین اصول بنیادی «اخلاق در محیط زیست» و یا شاید هم در دیدگاهی منعطف تر با «فداکاریِ حق مدارانه بر گُرده بشر» موفق به کشف فرایندی به نام « واکسیناسیون » گردد. تاریخ می گوید که گونه انسان، بی هیچ سلاح و دانشی، بارها خود را در برابر بیماری های کشنده بازیافت و پس از آن چتر سیطره خود بر زمین را بیشتر از دیروز گستراند. به بیان دیگر، حتا نصف شدن جمعیت قاره اروپا در طول یک سال هم موجب توقف ماشین پیش رفتِ هجمه وارِ گونه بشر نشد. 

تاریخ به ما می گوید که هزار سال پس از این نصف شدن جمعیت، مردانی از قاره سبز ابتدا «انقلاب علمی» و نزدیک به دو قرن بعد «انقلاب صنعتی» را به جامعه بشری عرضه کردند. لازم به یادآوریست، اینکه این دو انقلاب، ضروری، مفید یا رخدادی جبری و قابل پیش بینی در مسیر تکامل گونه بشر بوده یا جرقه هایی برای به قهقرا بردن گونه انسان و زمین، موضوع بحث این یادداشت نیست. تا لحظه نگارش این یادداشت، کل تلفات انسانی کره زمین در پیِ ابتلا به ویروس کویید 19 کمتر از 70 هزار نفر بوده است. 70 هزار نفر از 7.8 میلیارد جمعیت انسان!! خوش خیالی نیست که تلفات کمتر از 001/0 درصدی جمعیت کره زمین آن هم در قرن 21 مسلح به « انقلاب صنعتیِ افسار گسیخته » را خبری خوش برای خوب شدن حال کره زمین در پَسا کرونا پنداریم؟!

روند رو به رشد جمعیت گونه بشر، شتاب رو به افزایش دمای کره زمین در پی افزایش تولید گازهای گلخانه ای و به موازات آن روند رو به شتاب کاهش منابع از جمله آب شیرین که از جمله پیامدهای دو انقلاب علمی و صنعتی هستند، بدون توجه به پاندمی کرونا و حتا پس از گذشت از آن، مسیر خود به سمت نابودی زمین را همچنان و بَسا با شتابی بیشتر خواهند پیمود و توقف تولیدات صنعتی ووهان که موجب کاهش موقتی غلظت آلاینده های گازی بر فراز این کلان شهر طی دو ماه نخست سال میلادی جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته گردید، تعطیلی موقت تولید فولکس واگن، بی ام دبلیو و دایلمر در آلمان، کاهش موقت 60 درصدی مصرف بنزین در ایران، توقف موقت سفرهای عید پاک در چند کشور اروپایی، تعطیلی برج ایفل و خیابان های منتهی به آن، و بسیاری از «موقت» های دیگر در سراسر زمین، به همان دلیل «موقت» بودن، نمی تواند نقشی در بهتر شدن آینده زمین در پساکرونا داشته باشد. نمی توان پذیرفت که دایلمر، فولکس واگن و بی ام دبلیو از هم اکنون برنامه ای برای جبران عقب ماندگی های خود از بازارهای بین المللی نداشته باشند یا اینکه دولت ایران به سادگی از کنار کاهش مصرف 60 درصدی بنزین که یکی از مهم ترین درآمدهای عمومی کشور در دوران تحریم می باشد بگذرد و این کاهش تاریخی تقاضای سوختِ فسیلی را به عنوان دستاوردی فرهنگی – اقتصادی – زیست محیطی در کارنامه خود ثبت و بر آن بِبالد. همانگونه که چرخ های اقتصادی در استان هوبی چینِ «کمونیست نما» با الگوبرداری از مبانی اقتصادیِ «لیبرال دموکراسی» غرب، پس از دو ماه تعطیلی موقت و اجباری، امروز با شتابی بیشتر به گردش درآمده تا کسری تولید و درآمد آن دوماه تعطیلی ناخواسته را جبران کند، قابل پیش بینی است که به زودی چنین رویکردی را در دیگر نقاط جهان هم شاهد باشیم. بنابراین باز هم خوش خیالی است که تصور کنیم، زمین در پساکرونا راحت تر نفس خواهد کشید. همه شرکت ها و دولت ها در پی جبران عقب ماندگی های خود خواهند بود و این می تواند حتا وضعیت زمین را به مراتب بدتر از دوران پیشاکرونا نماید.
آمار می گوید که تنها در سال 2018 بیش از 12 میلیون هکتار از جنگل های استوایی کره زمین نابود شد. حجم دی اکسید کربن تولید شده ناشی از این جنگل زدایی برابر کل دی اکسید کربن تولید شده در سراسر اتحادیه اروپا می باشد و این تنها پیامد نابودی بخشی از جنگل های استوایی کره زمین در سال گذشته است که فقط یک کشور به نام برزیل، با هدف تولید چراگاه ها و کشتزارهای تولید علوفه برای تولید گوشت و ذرت علوفه ای مورد نیاز جهان، در آن نقش و سهم داشته است. اگر نابودی کل جنگل های کره زمین را که نقشی بنیادین در توازن نسبت اکسیژن به دی اکسیدکربن اتمسفر ایفا می نمایند را هم بررسی کنیم، وضعیت بسیار نگران کننده تر از این خواهد بود. بین سال های 2014 تا 2018 سالانه به طور میانگین به اندازه کل مساحت بریتانیا از مساحت جنگل های زمین کاسته شده و این روند همچنان ادامه دارد. بخش عمده ای از این جنگل ها به زمین های کشاورزی و چراگاه ها و بخش کوچکتری از آن به مناطق مسکونی، بزرگراه ها، شهرک های صنعتی، معادن و ... تغییر کاربری یافته تا نیازهای رو به رشد جمعیت کره زمین را فراهم نماید. شاید پاندمی کویید 19 برای کوتاه مدت این ویرانگری را کاهش و یا حتا متوقف کند، اما بی شک پس از شکست این پاندمی باید شاهد شتابی بیشتر در این جنگل زدایی ها باشیم تا دوران تنفس اجباری و نانوشته و ناخواسته جنگل های کره زمین هم جبران شود. 

 جمعیت رو به رشد بشر برای بقا و تداوم سلطه بر زمین، پیش از خانه، خودرو، جاده و بزرگراه، بهداشت، آموزش، درمان، تفریح، اینترنت، سوخت و انرژی و بسیاری ملزومات دیگر، نیازمند آبِ بهداشتی، گوشت، مرغ، برنج، گندم، لبنیات و خیلی چیزهای دیگر است. اما خبر بد این است که زمین های کشاورزی جهان و منابع آب شیرین باقی مانده، دیگر توان تامین «نیازهای پایه» مواد غذیی و «تنوع» رو به رشد سبد غذایی مورد تقاضای بشر را ندارند. لذا اینگونه است که از جنگل زدایی های زمین، قُبح زدایی می گردد، صدای اره موتوری ها در جنگل های زمین با هدف گسترش زمین های کشاورزی هرگز خاموش نمی شود، و در نهایت سدسازی ها و طرح های انتقال آب بین حوضه ای در راستای منافع مالی شرکت های متولی این امور، در سراسر کره زمین توجیه می گردد.

آنچه که در میان این کمبودها به عنوان آتش بیار معرکه، روی افکار بیش از 7 میلیارد از جامعه بشری به طور شبانه روز کار می کند، تبلیغات و بمباران مردم زمین از سوی «غول های غلات» برای ایجاد «نیاز کاذب» و در نهایت افزایش تقاضای مصرف مواد غذاییِ بیشتر و متنوع تر است. رخدادی که دستاوردهای آن برای این غول ها درآمدهای میلیارد دلاری، برای سیاست گذاران جهان کنترل و سلطه بر کشورهای فقیر بواسطه تامین غذا و پیامدهای آن برای زمین، از بین رفتن جنگل ها و تولید بیشتر گازهای گلخانه ای و گرمایش روزافزون است. ساده انگاری نیست تا تصور کنیم که دنیای پساکرونا از این بندها رهایی خواهد یافت؟ برای مثال آیا کارگیل، بانج، آندره، کنتیننتال، فریبور یا لویی دریفوس و ده ها شرکت ناشناخته اما اثرگذار دیگر، در «استراتژی» و حتا «تاکتیک» های بازرگانیِ بین المللی غلات با هدف سلامت آینده زمین تجدید نظر خواهند کرد؟
هدف گذاری شرکت های مدیریت کننده غذا موجب شد تا تولید گوشت قرمز جهان از رقم 70 میلیون تن در سال1960 به 330 میلیون تن در سال 2018 افزایش یابد. شاید خیلی از مخاطبین این نوشتار، این افزایش تولید را یکی از دستاوردهای مفید جامعه بشری در راه نجات گونه انسان از فقر مطلق یا فقر غذایی تحلیل کنند. اما وقتی نگاهی ژرف تر به آنچه که رخ می دهد بیافکنیم، ممکن است تحلیل ها به شکل ناامید کننده ای تغییر کند. آمار می گوید که همه مردم زمین به عنوان افرادِ یک گونه، سهم برابری از این افزایش تولید ندارند. سرانه گوشت مصرفی سالانه مردم لوگزامبورگ بیش از 136 و در آمریکا 125 کیلوگرم است. این در حالیست که در بنگلادش این سرانه یا «سهمیه» تنها 4 کیلوگرم است! پس می توان دریافت که این افزایش تولید با هدف دلسوزی، مهروَرزی یا فقرزدایی از انسان ها یا ایجاد «برابری» در «بهره مندی» از «منابع» صورت نگرفته است، این در حالیست که به اصطلاح خودمانی، دودِ این افزایش تولید و توزیعِ بسیار ناجوانمردانه و ناعادلانه، به چشم همه می رود. اما چگونه؟
تولید تنها یک کیلوگرم گوشت گاو نیازمند مصرف بیش از 15 هزار لیتر آب است و در فرایند تولید همین مقدار اندک گوشت قرمز بیش از 35 کیلوگرم گاز دی اکسید کربن تولید می شود. یعنی به اندازه 250 کیلومتر رانندگی با یک دستگاه خودرو سواری! مشخص است که سهم مردم بنگلادش یا کُنگو در مصرف آب شیرین کره زمین و تولید دی اکسید کربن در فرایند تولید گوشت 31 برابر کمتر از یک آمریکایی است اما مردم این دو کشور فقیر شاید مجبور باشند حتا بیشتر از اتباع ایالات متحده تاوان گرم شدن کره زمین را بپردازند و این هرگز عادلانه به نظر نمی رسد. آیا بشر خردمند برای پسا کرونا برنامه ای با هدف کاهش مصرف سرانه 41 کیلوگرمی گوشت قرمز یا بهره گیری از الگوی «توزیعِ برابر تولیدات زمین» و «مصرف عادلانه و منصافانه منابع» را دارد؟ آیا در رابطه با کاهش سرانه مصرف 250 عددی تخم مرغ مردم کره زمین و «توزیع عادلانه» آن یا کاهش 190 کیلوگرمی سرانه شیر و لبنیات مصرفی و «توزیع منصافه» آن برنامه ای طراحی شده است؟ آیا اصولا چنین سیاست هایی در دستورکار قرار دارد؟ بعید می دانم اَبَر شرکت های مسلط به فرایند تولید، تبلیغ، تامین و توزیع مواد غذایی حتا به مستقل ترین و قدرتمند ترین دولت های جهان، حتا اجازه اندیشیدن به «تعدیل مصرف» را بدهند یا دولت های داعیه دار مدیریت زمین حتا نیم نگاهی به «توزیع برابر تولیدات» این سرزمین مادری بین همه اعضای گونه انسان را بَرتابند.
به همان اندازه که سیاست گذاری دولتمردان جهان برای کاهش و حتا اصلاح مصرف سرانه مواد غذایی دور از ذهن و در مغایرت با اصول و مبانی « ایسم » های سیاسی – اقتصادی قرار دارد، به همان اندازه هم انتظار از درس آموختن بشر از کرونا ویروس محل تردید است. بازگشت استان هوبی چین پس از تنها دوماه وقفه به دوران «پیشا کرونا»، بازگشایی دوباره دیوار چین به روی گردشگران، گشوده شدن دوباره درب های بازار خرید و فروش گوشت سگ، گربه و خفاش در ووهان، آغاز دوباره تحرکات نظامی غرب به رهبری ایالات متحد در عراق، اعزام بمب افکن های BAF از انگلستان به خلیج فارس، تعهد شیوخ حجاز به تولید روزانه 12 میلیون بشکه نفت با هدف شکستن قیمت به زیر هزینه تولید، تداوم بمباران زیرساخت های سوریه از سوی اسراییل و ادامه موشک پرانی ها بین یمن و ریاض، ادامه درگیری ها در لیبی و بسیاری رخدادهای دیگر در عرصه بین الملل طی همین چند روز که کرونا در ایتالیا، فرانسه، آمریکا، ایران و دیگر نقاط زمین جولان می دهد، بیانگر این است که حتا امروز که بیش از 200 کشور جهان درگیر این ویروس جهانگیرِ جان گیر شده اند، هیچ یک از روندها و سرفصل های سیاست جهانی تغییر نکرده است.

بنابراین «خوش بینی» برخی در مورد پیامد های سازنده زیست محیطی ناشی از این ویروس برآینده زمین و «بزرگ نمایی» گروهی دیگر با استناد به افزایش آمار تلفات و نویدِ «تغییر سبک زندگیِ اجتماعیِ گونه بشر در پساکرونا»، چندان محاسبه شده و دست یافتنی به نظر نمی رسد. چرا که هم تجربه تاریخی گونه انسان خردمند، بویژه در برخورد با بیماری ها چیز دیگری می گوید و هم اینکه چرخ اقتصاد در بازار آزاد بر اساس قواعدِ هرچند خودخواهانه و یک جانبه خودش باید بچرخد. شاید با نگارنده این یادداشت هم رای باشید که 100 شرکت بزرگ صنعتی جهان که در اتحادی نانوشته، 70 درصد گازهای گلخانه ای کره زمین را تولید می کنند، بی آنکه به دولتی یا سازمانی پاسخگو باشند، علاقمند به حفظ و گسترش تولیدات خود هستند و برای تحقق این هدف به بازار مصرفِ سالم، سَرِپا و رو به رشد نه نیازمند بلکه «وابسته» هستند. 

شاید تنها تغییر جدیدی که طی یک سال آینده به عنوان جهان پساکرونا بتوان به آن امید بست، خبر کشف دارویی برای درمان کویید 19 و یا ساخت واکسنی برای پیشگیری از ابتلای به این ویروس و در پی آن افزوده شدن نام دو یا چند اَبَرشرکت دیگر به لیست غول های تولید کننده داروی جهان و شکل گیری تجارتی پرسودتر از تجارت الماس باشد. 

کلام آخر آنکه کویید 19 اگرچه جان هایی عزیز را سِتاند، خانواده هایی را سوگوار، ملت هایی را مُنزوی، دولت هایی را رسوا، و چرخ های اقتصادی و برخی اجتماعات انسانی را به شکل موقت متوقف و به فاصله و جدایی موقت میان نوع بشر افزود، اما نباید اثرگذاری آن بر آینده بشر و زمین را پررنگ تر از «طاعون ژوستینسین» پنداشت. تاریخِ زندگی در زمین، بیانگر توان و قدرت شگفت انگیز گونه انسان در «سازگاری» و کنار آمدن با «انتخاب طبیعی» است. با همین منطق و دیدگاه، به عنوان نگارنده این یادداشت، حتا اگر روزی میزبان این ویروس شوم، بیشتر نگران «نابرابری» های تحمیلی ساکنان زمین بر یکدیگر و «زیاده خواهی» های تاریخی و روبه افزایش همنوعان از داشته های زمین خواهم بود تا آینده «زمینِ پسا کرونا...»

افزودن دیدگاه

دیدگاه ها